داستان اول
عمر بعد از مرگ
ظریفی(نکته سنج)مرغی بریان در سفره ی بخیلی دیدکه سه روز پی در پی بود و نمی خورد.گفت:عمر این مرع بعد از مرگ درازتز از عمر اوست پیش از مرگ.
داستان دوم
سوال یخ
شخصی از مولانا پرسید که یخ سلطانیه سردتر یا ابهر؟گفت:سوال تو از هر دو سرد تر است.
داستان سوم
درد عجیب
مردی پیش طبیب رفت و گفت:مور ریشم درد می کند.پرسید که چه خورد ه ای؟ گفت:نن و یخ.گفت:برو بمیر که نه دردت به درد آدمی می ماند و نه خوراکت.
منبع:ین داستان ها از کتاب عبید زاکانی است